
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۹۳
۱
شوریدگان عشق را ای مطرب آهنگ فناست
برگ نوا را ساز کن ساز ره مستان نواست
۲
بیخ طرب در چنک ما اندوه و غم دلتنگ ما
لذات دنیا ننگ ما ما را ببزم دوست جاست
۳
زاهدزجنت دم زندسلطان زتاج وتخت وملک
مارانه این زیبدنه آن فوق دوعالم جای ماست
۴
جا درزمین گوتنگ باش ماراکه درعرش است دل
در زیر سرگوسنگ باش ما را چو برافلاک پاست
۵
بیگانهای ای مشتری ما را تو ارزان میخری
کی میشناسد جنس ما الا کسی کو آشناست
۶
گوهر شناسد مشتری کی داندش هر گوهری
آنرا که باشد معرفت داند که این درّ پر بهاست
۷
پروردهٔ عشقیم ما دادیم در دل عیشها
ما را زمعشوق ازل در جان و دل پیغامهاست
۸
گو غیرما باجنگ باش از عاشقی درننگ باش
آن یار با ما آشتی زین عشق ما را فخرهاست
۹
هر درد در عالم بود این فیض میدارد دوا
هم درد من از عشق خواست هم عشق دردم را دواست
تصاویر و صوت

نظرات
mareshtani
پاسخ: با تشکر، در بیت اول «شویدگان» با «شوریدگان» و «سازه» با «ساز» جایگزین شد، در موارد دیگر طب، بیگانه ای و ای با پیشنهادهای شما جایگزین شد.
mareshtani
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.