فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۹۳۴

۱

دلا بگذر ز دنیا تا ز عقبی عیش جان بینی

در این عالم به چشم دل بهشت جاودان بینی

۲

چه از دنیا گذر کردی و در عقبی نظر کردی

بیا گامی فراتر نه که اسرار نهان بینی

۳

دو منزل را چه طی کردی سمند عقل پی کردی

بیا با ما به میخانه که تا پیر مغان بینی

۴

بروی پیر ما بنگر که تا چشمت شود روشن

ز دست پیر ساغر گیر تا خود را جوان بینی

۵

چه چشمت گشت از او بینا و شد سرمست از آن صهبا

قدم نه در ره عشاق تا جان جهان بینی

۶

جهان را جان شوی آنگه شوی اقلیم جان را سر

شوی از جان جان آگه حقیقت را عیان بینی

۷

شود عرش از برایت فرش و گردد جسم بهرت جان

شود ظلمت همه نور و زمین را آسمان بینی

۸

شوی در عشق حق فانی بمانی جاودان باقی

چه فیض از ما سوای حق نه این بینی نه آن بینی

تصاویر و صوت

کلیات اشعار مولانا فیض کاشانی با تصحیح و مقابلهٔ محمد پیمان - فیض کاشانی - تصویر ۴۲۱

نظرات

user_image
اشکان
۱۳۹۲/۰۸/۱۱ - ۱۱:۳۸:۲۰
خیلی زیبا بود... این هم زیباست: دلا خو کن به تنهایی، که از تنها بلاخیزد/ سعادت آن کسی دارد، که از تنها بپرهیزد...
user_image
کاوه
۱۳۹۴/۰۱/۱۱ - ۰۶:۱۱:۵۴
این بیت از کیست؟دلا خو کن به تنهایی، که از تنعا بلا خیزد....ممنون
user_image
ژینوس
۱۳۹۴/۰۴/۰۵ - ۰۶:۵۱:۲۲
ای دل به تنهایی عادت کن چون از تن ها {یعنی بدن ها آ دمها }بلا خیزد سعادت آن کسی دارد که از آدم ها بگریزد
user_image
peyman
۱۳۹۴/۰۷/۰۵ - ۱۴:۵۵:۳۸
شعر دلا خو کن به تنهایی از خانوم سیمین بهبهانی هستش
user_image
مهدی
۱۳۹۴/۰۹/۲۱ - ۱۰:۰۶:۳۰
بیت «دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد» و ... از لسان الغیب حافظ شیرازی است که خانم سیمین بهبهانی هم از ایشون تضمین کرده در یکی از اشعارش
user_image
محمدرضا
۱۳۹۴/۱۰/۰۶ - ۱۴:۲۰:۱۶
دلا خوکن به تنهایی که ازتنها بلا خیزد من نتونستم تو دیوان حافظ این شعر رو پیدا کنم درحالیکه همه میگن از حافظه میشه بیت اول غزل حافظ که این بیت توشه رو یکی برام بنویسه خیلی ممنون
user_image
ستار اسدی
۱۳۹۴/۱۱/۱۴ - ۰۵:۴۳:۲۴
دیواره ی دور سنگ مزار این عارف ربانی در کاشان با این غزل مزین گردیده است.
user_image
حسین
۱۳۹۶/۰۶/۱۷ - ۱۴:۱۱:۱۵
لغات چه نباید چو باشه؟
user_image
مازیار
۱۳۹۷/۱۰/۰۹ - ۰۷:۰۶:۱۰
می‌توان این گونه خواند:دلا خو کن به تن‌هایی که از تنها بلا خیزدیعنی ای دل با کسانی الفت بگیر که از فرد تنها بلا می‌خیزد.
user_image
نکیسا
۱۳۹۷/۱۰/۱۳ - ۱۲:۴۳:۴۷
با درود..تن ها در بیت فوق کاملا اشتباه میباشد و کلمه تنها صحیح است...دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد...شاعر چون از درد عشق رنج میکشه...و درد هجران برای عارف شیرین تر از وصال هست...برای همین شاعر به طعنه به دل خودش میگه که به تنهایی خو بگیر و از عشق بگذر ..چون دلی که عاشق نباشه درد و بلایی هم نداره و راحت زندگی میکنه...این بیت یک طعنه کاملا اشکار به راحت طلبی انسان هایی هست عاشق نیستن و درد هجران هم ندارن...سپاسگذار
user_image
یوسف
۱۳۹۹/۰۳/۰۲ - ۰۵:۲۸:۳۲
ای دل به تنها بودن عادت کن که اگر واسته به تن ها( اشخاص) باشی بلاها در انتظارت خواهد بودتنهای اولی به معنی تک بودن و تنهای دوم بصورت تن ها یعنی افراد دیگر ست.
user_image
RaminMehr
۱۳۹۹/۰۶/۱۴ - ۰۳:۵۸:۵۲
به نام خدا.دلا خو کن به تنهایی☆که از تن ها بلا خیزد.سلام و عرض ادب خدمت تمام بزرگواران.منظور تمامی اظهار نظر کنندگانی که زنده اند و بیش و کم مطلب نوشته اند.(تنها آنان که دیکته نمینویسند؛همواره نمره 20میگیرند!
user_image
محمدرضابیاتی
۱۳۹۹/۰۷/۰۴ - ۰۵:۱۲:۳۸
با عرض سلام و احترامدلا خو کن به تنهایی(خداوند یکتا و تنها) ، که از تن ها بلا خیزدای دل با خداوند یکتا مانوس باش و وابسته ی انسانها مباش که دچار بلا میشویسعادت آن کسی دارد که از تنها بپرهیزد ضمن اینکه وابسته مردم نباید باشی لیکن از عزلت و تنهایی بپرهیز تا خوشبخت گردیپس در مصرع اول «تنهایی» منظور خداوند یکتاستتنها جمع تن اشاره به انسانهاو در مصرع دوم تنها به معنی تنهایی و عزلت بکار رفتهبخاطر زحمات بی دریغ شما و سایت خوبتون سپاسگزارمیا حق
user_image
سیروان
۱۳۹۹/۰۹/۱۱ - ۱۳:۰۷:۳۸
به نام حقسلام و درودبه نظر بنده معنای این شعر دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزدسعادت آن برد آخر که از تن ها بپرهیزدتنهایی اول به معنای تفرید و فرد بودن از تن و دو لغت دیگه ی تن ها به معنای اهل تن هست.یعنی دلا به فرد بودن و جدا بودن از تن خو کن که از تن ها:( امیال تن و اهل تن) بلا خیزد و کسی سعادتمند خواهد شد که از این امیال و از این اهل بپرهیزد.در دوستی‌های واقعی و در ازدواج روح ها پیوند میخورند و جایی که روح ها هبوت کنند تن ها از میان برخیزند.و چه موقع روح ها پیوند میخورند:زمانی که هر دو تن رو به وحدانیت خداوند داشته باشند، که آن عالم واحد (توحید) تفرید کننده هست و روح ها رو یکی میکنه.پس وجه ها مهمه، این که: وجه ما بسوی دنیاست که از دنیا رنگها پیدا میشه و بسوی تن هاست که از تن ها من ها پیدا میشه و جایی که تن ها و من ها و رنگها باشه خبری از توحید نیست,و یا وجه ما به سوی اللّه است که در آن صورت ما میتونیم باهم به سوی اللّه برویم و یکی شویم زیرا:‌‌کلُ شیُ هالک الا وجه هو.که یکی هست و هیچ نیست جز او وحدهُ لا اله الا هوپس برای باقی شدن باید به توحید رسید.و من اللّه التوفیق یا حق
user_image
فاضل
۱۳۹۹/۱۱/۲۲ - ۰۳:۱۲:۴۲
پست همه دوستان قشنگ و درست بود. مطلب مازیار نظر منو جلب کرد. تا بحال از این منظر بهش نگاه نکرده بودم. حکایت از اجتماعی و مثبت اندیش بودن مازیار داره. جالب بود
user_image
حمیداسلامی نسب
۱۴۰۰/۰۱/۱۵ - ۰۶:۵۰:۰۵
من فکر میکنم نحوه صحیح این شعراین باشهدلاخوکن زتنهایی که ازتنهابلاخیزدبه این دلیل که زتنهایی.بیانگراین است پرهیزکردن ازتنهایی می‌باشد.نظرشماچیه ممنونم
user_image
شی شی
۱۴۰۰/۰۲/۰۳ - ۲۰:۲۵:۴۴
دوستان کجای این شعر بالا این بیت ( دلا خو کن به تنهایی که تن ها بلا خیزد ) هست آخه؟ یا مربوط به هم؟
user_image
Sina Shadyan
۱۴۰۰/۰۷/۰۲ - ۱۷:۴۲:۲۵
با سلام  ببخشید بیت دلا خو کن به تنهایی که از تن ها بلا خیزد  سعادت ان کسی دارد که از تن ها بپرهیز  کجای شعر بالاست   
user_image
محسن جهان
۱۴۰۱/۰۶/۰۴ - ۰۳:۳۸:۴۳
تفسیر ابیات ۱ و ۲ فوق: عارف وشاعر نامور قرن صفوی در این دو بیت می‌فرماید:  ای دل راحت طلب دنیا پرست، اگر بخواهی آن وجد و طرب درونی را حس کنی بایست از این زرق و برق عالم ظاهر دست بکشی. و اگر جهان بینی تو الهی بوده و به چشم باطن به احوالات دنیا نظر کنی، در همین عالم بهشت ابدی را تجربه خواهی کرد. و درصورتیکه از همانیدگی و وابستگی مادی دنیوی گذشتی و نظری به روز الست و جاودانگی خود کردی، میتوانی قدمی به اسرار نهان و ذات هستی نزدیک شوی.  
user_image
Mostafa Shahbani
۱۴۰۲/۰۵/۱۸ - ۰۸:۴۲:۳۱
دلا خو کن به تنهایی که از تنها بلا خیزد این بیت اطلاع موثقی نیست که از کیست در جنوب توی فائز خوانی بوشهری جزو اشعار معروف هست حدس دیگری در مورد معنی این بیت این میتونه باشه: دلا خو کن زتنهایی که از تنها بلا خیزد خو به معنی پاک کردن و آلاییدن یعنی عادت تنهایی را از دل بیرون کردن
user_image
احمدرضا نظری چروده
۱۴۰۲/۰۹/۰۲ - ۱۷:۵۱:۰۵
چون نیست خواجه حافظ معذور دار ما را غالب نظراه دیدم وخواندم وهرکس ازظن خود شد یارمن به قول مولانا.دوستان عزیز شما که هنوز قادر نیستید شاعر وسراینده بیت را پیدا کنید وببینید چه اندیشه ای دارد آنگاه تفسیر بیت را می نوشتید.اولا چرا باید ازسیمین بهبهانی باشد؟اگرازسیمین است بیتهای دیگرغزل یاقصیده رابفرمایید.اما حافظ.هرگزحافظ درکل اندیشه‌هایش که بیشتردرهمان پانصد غزل تجلی یافته است، چنین فکری رانپرورانده است.اما آیا تنها یعنی تن وبدن می تواند باشد؟ بله  اما چرا.باید بگویم سراینده چنین شعری باید ازقرن ششم وبعدازآن تا قرن هشتم باشد.چون درون مایه های شعری این دوره اکثر عزلت نشینی ودوری ازانسانها ودرکنج خلوت خزیدن  است.چون فکرمی کردند انسان باید ازجامعه بدورباشد تافریب نفس اماره وقاطع الطریق راه شریعت وحقیت،شیطان را نخورد.نمونه این  تفکر درمرصاد العباد نجم الدین دایه هست .رهزنان انس والجن که راه رهروان طریقت را قطع می کنند.چرا ازقرن ششم تا هشتم هجری این کشور مورد تجاوزبیگانگان بود وکم آدمها درمقابل آنها ایستادگی کردند.بیشتردعا می کردند ودرکنج خلوت بودند.چون فکرمی کردند که اینها همان بلاهای آسمانی است که خداوند برای تنبیه مردم تن پرورووابسته نفس اماره فرستاده است.داستان مغولی که به ۱۵ ایرانی روبرو میشود ومیگوید شمشیر راهمراه ندارم که گردن شما را بزنم دورشان خط کشید ورفت شمشیرآورد وگردن هرپانزده نفر را زد.پس تنها یعنی انسانها تن وبدن انسانهایی که اگر گناهکار باشند شخص دیگر را هم آلوده می کنند