فیض کاشانی

فیض کاشانی

غزل شمارهٔ ۹۵۴

۱

ای شاهد شاهدان کجائی

وی آب رخ بتان کجائی

۲

ای جان هر آنچه در جهانست

وز تو روشن جهان کجائی

۳

ای هیچ مکان ز تو تهی نه

وی پر ز تو لامکان کجائی

۴

ای چشم و چراغ عالم دل

ای جان جهان و جان کجائی

۵

من تاب فراق تو ندارم

ای از نظرم نهان کجائی

۶

ای کام دل شکسته من

وی آرزوی روان کجائی

۷

دیدار بکس نمی‌نمائی

ای در همه جا عیان کجائی

۸

بیروی تو دل بود فسرده

ای گرمی عاشقان کجائی

۹

از فیض تو سوخت فیض دلرا

او را تو میان جان کجائی

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
پوریا
۱۳۹۶/۰۳/۲۵ - ۰۴:۳۴:۱۷
چقدر زیبا میشه از این شعر, مفهوم امامِ زمانی برداشت کرد. به به
user_image
نادر..
۱۳۹۶/۰۳/۲۵ - ۰۴:۴۸:۲۹
پوریای عزیز..آیا شما می دانید چرا ختم نبوت شد و نبی زمان نداریم؟..