فیض کاشانی

فیض کاشانی

آدم فریب ابلیس نخورد

۱

ابلیس دید کآدم خاکی بزرگ شد

از حق نیافت منزلت و جاه و اجتبا

۲

پیچید همچو مار و شد اندر دهان مار

مارش کشید تا به جنان از ره خفا

۳

آمد به پیش آدم و گفت از ره فریب

ای آنکه سجده کرد تو را اهل اصطفا

۴

زان نهی کرده ‏اند شما را از این درخت

تا علم غیب حق نشود کشف بر شما

۵

یا آنکه در جهان بنمانید جاودان

باشید در بلای بلا معرض فنا

۶

تأکید حرف خویش به ایمان نمود و گفت

واللّه ناصح توام و حق بدین گوا

۷

آدم بدین گمان که نصیحت گرست مار

غافل از این که دیو در این مار کرده جا

۸

گفتا که مار! بازی ابلیس خورده ‏ای؟

کی بر خدای پاک خیانت بود روا

۹

آخر به نام او تو قسم یاد می‏کنی

تعظیم چون کنیش چو خائن بود خدا

۱۰

من هم به غیر اذن تناول چسان کنم

کی بی‏رضای او شود این حاجتم روا

تصاویر و صوت

نظرات