
فیض کاشانی
شمارهٔ ۱
۱
الا یا ایها المَهدی مدامَ الوَصل ناوِلها
که در دوران هجرانت بسی افتاد مشکلها
۲
صبا از نکهت کویت نسیمی سوی ما آورد
ز سوز شعله شوقت چه تاب افتاد در دلها
۳
چو نور مهر تو تابید بر دلهای مشتاقان
ز خود آهنگ حق کردند و بربستند محملها
۴
دل بیبهره از مهرت حقیقت را کجا یابد
حق از آیینه رویت تجلی کرد بر دلها
۵
به حق سجاده تزیین کن مهل محراب و منبر را
که دیوان فلک صورت از آن سازند محفلها
۶
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هائل
ز غرقاب فراق خود رهی بنما به ساحلها
۷
اگر دانستمی کویت به سر میآمدم سویت
خوشا گر بودمی آگه ز راه و رسم منزلها
۸
چو بینی حجت حق را به پایش جانفشان ای فیض
«مَتی ما تَلقِ مَن تَهوی، دَعِ الدُّنیا وَ أهمِلها»
تصاویر و صوت

نظرات
علی
سیاوش بابکان
nabavar
سیاوش بابکان
سیاوش بابکان
حسن
مسرور
فلانی