
فیض کاشانی
شمارهٔ ۳۸
۱
ای تو ما را راحت جان الغیاث
دردها را جمله درمان الغیاث
۲
ای سر و سرکرده هر سروری
نیست ما را بی تو سامان الغیاث
۳
قائم آل پیامبر دستگیر!
بی توایم افتان و خیزان الغیاث
۴
کار شرع از دست شد، بیرون خرام
تازه کن آئین ایمان الغیاث
۵
عالمی گردید مالامال شر
از جفا و جور و طغیان الغیاث
۶
خون ما خوردند این دجالیان
مهدی هادیِّ دوران الغیاث
فیض شد دل تنگِ صحرای فراق
مونس دل راحت جان الغیاث
نظرات