
فیض کاشانی
شمارهٔ ۴۱
۱
ز هجر مهدی هادی است کار و بارم تلخ
گذشت زین غم جانسوز روزگارم تلخ
۲
شراب وصل تو روزی شود مگر روزی
که در خیال جز اینست هرچه آرم تلخ
۳
حلاوتی ز عبادت نمیچشم بی تو
کجا دهد بر شیرین چو تخم کارم تلخ
۴
بری ز عمر نخوردم که لذتی بخشد
به غیر حرف تو باشد هر آنچه آرم تلخ
۵
دهان به ذکر تو شیرین کنم مگر که به لب
به غیر حرف تو باشد هر آنچه آرم تلخ
۶
نه ذکر تست همانا حلاوت سخنم
که هست حرف دگر هرچه مینگارم تلخ
اگرچه شهد خورم زهر باشدم در کام
که همچو فیض بود بی تو کار و بارم تلخ
نظرات