
فیض کاشانی
شمارهٔ ۴۲
۱
گر من از باغ تو یک میوه بچینم چه شود
پیش پائی به چراغ تو ببینم چه شود
۲
یارب اندر کنف سایه مولای زمان
که من سوخته یک دم بنشینم چه شود
۳
آخر ای خاتم انوار هدایت آثار
گر فتد عکس تو بر لعل نگینم چه شود
۴
یک نفس جلوه کنی تا که به مرآت رخت
صورت و سیرت جد تو ببینم چه شود
۵
چون به دل مهر تو دارم منگر نیک و بدم
گر چنانم چه بود یا که چنینم چه شود
۶
صرف شد عمر گرانمایه به امید واسف
تا از آنم چه به پیش آید و اینم چه شود
عمرت ای فیض گر اینسان گذرد روز به روز
دانم از پیش که احوال نسیمم چه شود
نظرات