فیض کاشانی

فیض کاشانی

شمارهٔ ۵۲

۱

مرا شوق حضور او ز سر بیرون نخواهد شد

قضای آسمان است این و دیگرگون نخواهد شد

۲

نه من تنها که خلقی از خدا این آرزو دارند

مگر آه سحرخیزان سوی گردون نخواهد شد

۳

مرا روز ازل کاری به جز شوقش نفرمودند

هر آن قسمت که آن‏جا رفت دیگرگون نخواهد شد

۴

گلستان جهان پژمرده شد از جور عیاران

به عدلش کی شود خرم اگر اکنون نخواهد شد

۵

مراد من همین باشد که خاک پای او گردم

حدیث همنشینی‏ها چه گویم چون نخواهد شد

۶

مگر تحصیل قرب او به علم معرفت بتوان

وگرنه وصل حاصل را به این افسون نخواهد شد

تو در تقوی و طاعت کوش و علم و معرفت ای فیض

که دیدارش به نفسی از هوا مشحون نخواهد شد

تصاویر و صوت

نظرات