
فیض کاشانی
شمارهٔ ۵۴
۱
سالها دل طلب وصل تو از ما میکرد
به دعا دست برآورده خدایا میکرد
۲
گر که بودم بر او یافتمی راه سخن
تا کی اسرار نهان جمله هویدا میکرد
۳
هاتفی گفت اگر قابل آن میبودی
حق تعالی به تو این دولت اعطا میکرد
۴
مشکل خود به احادیث نبی کردم عرض
که به آن گفته خدا هر گرهی وا میکرد
۵
دیدم آنجا ز علوم نبوی شهری بود
بر درش بود امامی که سلونا میکرد
۶
داخل شهر شدم زان در و بحری دیدم
که ملک غوص در آن بحر تمنا میکرد
۷
از دُر و گوهر آن بحر گرفتم مشتی
دل چو دید آن به فغان آمد و زِدنا میکرد
تشنهتر شد دل و جان در طلب شاه زمان
تا به حدی که چو فیض این همه غوغا میکرد
تصاویر و صوت

نظرات