
فیض کاشانی
شمارهٔ ۸۱
۱
ای خرم از نوید قدومت بهار عمر
پژمرد در مفارقتت لالهزار عمر
۲
این یک دو دم که دولت دیدار ممکن است
دریاب کار ما که نه پیداست کار عمر
۳
گیریم عمر خویش ز سر در زمان تو
روز فراق را که نهد در شمار عمر
۴
از دیده گر سرشک چو باران رود رواست
کاندر غمت چو برق بشد روزکار عمر
۵
بگذشت بی امام زمان روزگار ما
بر بیسعادتی است همانا مدار عمر
۶
بگذشت دور آل نبی همچو نوبهار
گویی به خواب بود مرا روزگار عمر
پیش از وجود ما بگذشتند اهل بیت
بیچاره فیض هیچ ندید از گذار عمر
نظرات