فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۱۰

۱

گر در شمار آرم شبی نام شهیدان تو را

فردای محشر هر کسی گیرد گریبان تو را

۲

گر سوی مصرت بردمی خون زلیخا خوردمی

زندان یوسف کردمی چاه زنخدان تو را

۳

سرمایهٔ جان باختم تن را ز جان پرداختم

آخر به مردن ساختم تدبیر هجران تو را

۴

هر چند بشکستی دلم از حسرت پیمانه‌ای

اما دل بشکسته‌ام نشکست پیمان تو را

۵

هر گه که بهر کشتنم از غمزه فرمان داده‌ای

بوسیدم و بر سر زدم شاهانه فرمان تو را

۶

گر خون پاکم را فلک بر خاک خواهد ریختن

حاشا که از چنگم کشد پاکیزه دامان تو را

۷

گر بخت در عشقت به من فرمان سلطانی دهد

سالار هر لشگر کنم برگشته مژگان تو را

۸

اشک شب و آه سحر، خون دل و سوز جگر

ترسم که سازد آشکار اسرار پنهان تو را

۹

آشفته خاطر کرده‌ام جمعیت عشاق را

هر شب که یاد آورده‌ام زلف پریشان تو را

۱۰

دانی کدامین مست را بر لب توان زد بوسه‌ها

مستی که بوسد دم به دم لبهای خندان تو را

۱۱

زان رو فروغی می‌دهد چشم جهان را روشنی

کز دل پرستش می‌کند خورشید تابان تو را

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
ح.ت.
۱۳۸۹/۰۴/۱۳ - ۰۱:۰۰:۱۳
ترسم که ساز آشکار اسرار پنهان تو را -->ترسم که ساز(د) آشکار اسرار پنهان تو را
پاسخ: با تشکر، مطابق نظر شما تصحیح شد.
user_image
ایماندو
۱۳۹۸/۱۰/۲۳ - ۰۴:۳۹:۵۲
اینگونه موزون تر است :گر در شمار آرم شبی نام شهیدان تو رایوم محشر هر کسی گیرد گریبان تو را
user_image
محمدحسن مرسلی
۱۴۰۲/۰۵/۱۰ - ۰۱:۳۱:۱۷
به نظر میاد در بیت هر چند بشکستی دلم از حسرت پیمانه‌ای اما دل بشکسته‌ام نشکست پیمان تو را   «در حسرت» از لحاظ معنایی درست‌تر باشد