فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۱۰۶

۱

ای خوشا وقتی که بگشایم نظر در روی دوست

سر نهم در خط جانان جان دهم بر بوی دوست

۲

من نشاطی را نمی‌جویم به جز اندوه عشق

من بهشتی را نمی‌خواهم به غیر از کوی دوست

۳

کوثر من لعل ساقی جنت من روی یار

لذت من صوت مطرب رغبت من سوی دوست

۴

شاخ گل در بند خواری از قد موزون یار

ماه نو در عین خجلت از خم ابروی دوست

۵

گر بنازد بر سر شاهان عالم دور نیست

کز شکار شرزه شیران می‌رسد آهوی دوست

۶

گر ندیدی سحر و معجز دیدهٔ دل باز کن

تا ببینی معجزات نرگس جادوی دوست

۷

کس نکردی بار دیگر آرزوی زندگی

گر نبودی در قیامت قامت دل‌جوی دوست

۸

بر شهیدان محبت آفرین بادا که بود

کار ایشان آفرین بر قوت بازوی دوست

۹

زان نمی‌آرد فروغی بوسه‌اش را در خیال

کز خیال من مبادا رنجه گردد خوی دوست

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۰۷/۰۴ - ۱۴:۱۱:۱۲
با سلامبه نطر می رسد مصرع دوم بیت ششم وزن مناسبی ندارد و یا باید "تا ببینی" باشد یا "تا که بینی" باشدبا تشکر