فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۱۲۶

۱

پیشتر زآن که مهی جلوه در این محفل داشت

مهرهٔ مهر تو در حقهٔ دل منزل داشت

۲

من همین از نظر افتاده چشمت بودم

ور نه صد مساله با مردم صاحب دل داشت

۳

دوش با سرو حدیث غم خود می‌گفتم

کاو هم از قد تو خون در دل و پا در گل داشت

۴

خون بهای دلم از چشم تو نتوانم خواست

که به یک غمزهٔ دو صد غرقه به خون بسمل داشت

۵

هر تنی در طلبت لایق جان دادن نیست

نیک بخت آن که تن پاک و دل قابل داشت

۶

خال هندوی تو بر آتش عارض شب و روز

پی احضار دل سوختگان فلفل داشت

۷

در ره عشق مرا حسرت مقتولی کشت

که نگاهی گه کشتن به رخ قاتل داشت

۸

ساخت فارغ ز غم رفته و آینده مرا

وه که ساقی خبر از ماضی و مستقبل داشت

۹

با همه ناخوشی عشق فروغی خوش بود

شادکام آن که غم روی ترا حاصل داشت

تصاویر و صوت

دیوان کامل فروغی بسطامی به کوشش حسین نخعی - تصویر ۶۵

نظرات