فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۱۳۵

۱

روز مردن سویم از رحمت نگاهی کرد و رفت

وقت رفتن به حسرت طرفه آهی کرد و رفت

۲

دل حدیث شوق خود در بزم جانان گفت و مرد

دادخواهی عرض حالش را به شاهی کرد و رفت

۳

تا نظر بر عارضش کردم، خط مشکین دمید

تا به حشرم صاحب روز سیاهی کرد و رفت

۴

ترک چشم او ز مژگان بر سرم لشکر کشید

غارت ملک دلم باز از سپاهی کرد و رفت

۵

یارب آسیبی مباد آن کرکس مستانه را

زان که تا محشر مدام است ار نگاهی کرد و رفت

۶

هم سفالین ساغرم بشکست و هم مسکین دلم

شحنهٔ شهر امشب از سنگی گناهی کرد و رفت

۷

ماهی از شوخی دلی پیش فروغی دید و برد

شاهی از رحمت نظر بر دادخواهی کرد و رفت

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
علی
۱۳۹۳/۱۲/۱۸ - ۰۸:۱۱:۴۶
در این مصرع «یارب آسیبی مباد آن کرکس مستانه را» فکر کنم به جای کرکس باید وازه نرگس را گذاشت. کرکس مستانه تا حد زیادی بی ربط و بی معنی به نظر می رسد.
user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۰۹ - ۰۵:۰۳:۲۸
درود بر علی آقا -- بله نرگس مستانه درست است-اما نکته قابل توجه اینست که دیگر مدتی است پیامها توسط ربات منتشر میشود و موارد پیشنهادی توسط نظارت انسانی بررسی نمی شود و ظاهرا پیشنهاد خوانندگان و تصحیح کنندگان بیفایده است
user_image
حافظ سعدی
۱۴۰۱/۱۲/۲۹ - ۰۹:۰۶:۴۸
لغت نامه دهخدا: -کرکس فلک ; ستاره شعرا. (ناظم الاطباء). شعرا را گویند و آن ستاره ای است از ثوابت . (برهان ):آمد همای رایت شاهنشهی پدیدوزکرکس فلک ز پر و بال درگذشت. خاقانی . -کرکس زرین ; خورشید. (منتهی الارب ):چون که نور صبحدم سر برزندکرکس زرین گردون پر زند. مولوی .