
فروغی بسطامی
غزل شمارهٔ ۱۳۸
۱
هم به حرم هم به دیر بدر دجا دیدمت
تا نظرم باز شد در همه جا دیدمت
۲
سینه برافروختم، خانه فروسوختم
دیده به خود دوختم، عین خدا دیدمت
۳
دل چو نهادم به مرگ، عمر ابد دادیام
خو چو گرفتم به درد، محض دوا دیدمت
۴
ز آتش لب تشنگی رفت چو خاکم به باد
خضر مسیحا نفس، آب بقا دیدمت
۵
از خط عنبرفروش مردفکن خواندمت
وز لب پیمانهنوش هوش ربا دیدمت
۶
بندهٔ عاصی منم خواجه مشفق تویی
زان که به مزد خطا، گرم عطا دیدمت
۷
چشم فروغی ندید چون تو غزالی که من
هم به دیار ختن هم به ختا دیدمت
تصاویر و صوت


نظرات