فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۱۶۵

۱

جهان عشق ندانم چه زیر سر دارد

که زیر هر قدمی یک جهان خطر دارد

۲

دریده تا نشود پرده‌ات نمی‌دانی

که حسن پرده‌نشینان پرده در دارد

۳

ز روی و موی بتان می‌توان یقین کردن

که شام اهل محبت ز پی سحر دارد

۴

بهای بوسه او نقد جان دریغ مکن

که این معامله نفع از پی ضرر دارد

۵

گدا چگونه کند سجده آستانی را

که بر زمین سر شاهان تاجور دارد

۶

اسیر بند سواری شدم ز بخت بلند

که در کمند اسیران معتبر دارد

۷

فتاده بر لب میگون شاهدی نظرم

که خون ناحق عشاق در نظر دارد

۸

چسان هوای تو از سر بدر توانم کرد

که با تو هر سر مویم سر دگر دارد

۹

به ملک مهر و وفا کام خشک و چشم‌تر است

وظیفه‌ای که فروغی ز خشک و تر دارد

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۰۹ - ۱۱:۲۶:۰۲
که وظیفه فروغی زخشک وتر دارد-با بقیه ابیات هماهنگ تر است