فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۱۷

۱

باعث مردن بلای عشق باشد مرا

راحت جان من آخر آفت جان شد مرا

۲

نرگس او با دل بیمار من الفت گرفت

عاقبت درد محبت عین درمان شد مرا

۳

کو گریبان چاک سازد صبح از این حسرت که باز

مطلع خورشید آن چاک گریبان شد مرا

۴

دوش پیچیدم به زلفش از پریشان خاطری

عشق کامم داد تا خاطر پریشان شد مرا

۵

سخت جانی بر نمی‌دارد سر کوی وفا

تا سپردم جان به جانان سختی آسان شد مرا

۶

داستان یوسف گم‌گشته دانستم که چیست

یوسف دل پا در آن چاه زنخدان شد مرا

۷

حسرت عشق از دل پر حسرتم خالی نشد

هر چه خون دیده از حسرت به دامان شد مرا

۸

کام دل حاصل نکردم از صبوری ورنه من

صبر کردم در غمش چندان که امکان شد مرا

۹

این تویی یا مشتری یا زهره یا مه یا پری

یا مراد هر دو عالم حاصل جان شد مرا

۱۰

خانهٔ شهری خراب از حسن شهر آشوب اوست

نی همین تنها فروغی خانه ویران شد مرا

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
امیرمحم
۱۳۹۲/۰۴/۱۵ - ۱۴:۰۶:۲۱
سلام به شما ممنون از سایت خوبتون خواستم بگم که دربیت اول به جای «راجت» باید «راحت» بنویسیدباتشکر از زحمات شما
user_image
محمد
۱۳۹۳/۰۶/۲۰ - ۰۶:۳۶:۴۸
ضمن سلام باید بگویم که با توجه به دسترسی نداشتن اینجانب به سایر نسخ مرحوم فروغی اشکالی به جهت وزنی و معنی در مطلع این غزل شاهدم که چنانچه مرحوم فروغی هم به این نکته توجه نکرده باشد صحیحش چنین باشد {باعث مردن بلای عشق دیرین شد مرا}
user_image
محمد
۱۳۹۳/۰۶/۲۰ - ۰۶:۴۹:۵۵
تصحیح می کنم که {شایان} به جای {دیرین}در حاشیه ی درج شده مناسبتر است
user_image
مهدی
۱۳۹۹/۰۷/۰۲ - ۱۳:۲۹:۴۶
به نظر بند حقیر میباشد بجای باشد وزن رو با تعادل میاره
user_image
رسول
۱۴۰۰/۰۸/۲۲ - ۰۴:۰۸:۳۳
باعث مردن بلای عشق جانان شد مرا