فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۱۷۹

۱

دل نام سر زلف ترا مشک ختا کرد

الحق که در این نکته غلط رفت و خطا کرد

۲

مژگان تو دل را هدف تیر ستم ساخت

ابروی تو جان را سپر تیغ بلا کرد

۳

هر نکته که آن تنگ شکر گفت، نکو گفت

هر جلوه که آن رشک قمر کرد، به جا کرد

۴

ترکان خطایی روش مهر ندانند

نتوان ز خطازاده تمنای وفا کرد

۵

در مجلس غیر آن بت بی‌شرم و حیا را

دیدم که چها خورد و چها برد و چها کرد

۶

صد جان گران‌مایه گرفت از لب جانان

یک جان به سر راه طلب هر که فدا کرد

۷

گر بر سر ما دست فلک تیغ ببارد

ما را نتوان زان مه بی مهر جدا کرد

۸

خود را همه حال فراموش نمودم

تا پیر مغان آگهم از سر خدا کرد

۹

یک خاطر آشفته نشد جمع فروغی

تا باد صبا شانه بر آن زلف دوتا کرد

تصاویر و صوت

دیوان کامل فروغی بسطامی به کوشش حسین نخعی - تصویر ۱۲۴
دیوان کامل فروغی بسطامی به کوشش م. درویش - فروغی بسطامی - تصویر ۲۳۱

نظرات