فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۲۰

۱

گرفت خط رخ زیبای گل عذار مرا

فغان که دهر، خزان کرد نوبهار مرا

۲

کشیدسرمه به چشم و فشاند طره به رو

بدین بهانه سیه کرد روزگار مرا

۳

فرشته بندگیش را به اختیار کند

پری رخی که ز کف برده اختیار مرا

۴

ربود هوش مرا چشم او به سرمستی

که چشم بد نرسد مست هوشیار مرا

۵

چگونه کار من از کار نگذرد شب هجر

که طره‌اش به خود انداخت کار و بار مرا

۶

نداده است کسی روز بی‌کسی جز غم

تسلی دل بی صبر و بی‌قرار مرا

۷

گرفته‌ام به درستی شکنج زلف بتی

اگر سپهر نخواهد شکست کار مرا

۸

عزیز هر دو جهان باشی از محبت دوست

که خواری تو فزون ساخت اعتبار مرا

۹

فروغی آن که به من توبه می‌دهد از عشق

خدا کند که ببیند جمال یار مرا

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
پوریا سجادی
۱۴۰۳/۰۳/۱۱ - ۰۶:۱۴:۰۰
مصراع اول مشکل دارد؟