
فروغی بسطامی
غزل شمارهٔ ۲۲۶
۱
مردان خدا پردهٔ پندار دریدند
یعنی همه جا غیر خدا یار ندیدند
۲
هر دست که دادند از آن دست گرفتند
هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند
۳
یک طایفه را بهر مکافات سرشتند
یک سلسله را بهر ملاقات گزیدند
۴
یک فرقه به عشرت در کاشانه گشادند
یک زمره به حسرت سر انگشت گزیدند
۵
جمعی به در پیر خرابات خرابند
قومی به بر شیخ مناجات مریدند
۶
یک جمع نکوشیده رسیدند به مقصد
یک قوم دویدند و به مقصد نرسیدند
۷
فریاد که در رهگذر آدم خاکی
بس دانه فشاندند و بسی دام تنیدند
۸
همت طلب از باطن پیران سحرخیز
زیرا که یکی را ز دو عالم طلبیدند
۹
زنهار مزن دست به دامان گروهی
کز حق ببریدند و به باطل گرویدند
۱۰
چون خلق درآیند به بازار حقیقت
ترسم نفروشند متاعی که خریدند
۱۱
کوتاه نظر غافل از آن سرو بلند است
کاین جامه به اندازهٔ هر کس نبریدند
۱۲
مرغان نظرباز سبکسیر فروغی
از دام گه خاک بر افلاک پریدند
نظرات
سید علی
سید میلاد حسینی
بهرام مشهور
علی ماندگار
کورش ایرانی اصل
کورش ایرانی اصل
هست
امین
امین کیخا
بهروز
یاسمن
مجتبی آموزگار
پاسخ به کمیل که از او پرسیده بود "حقیقت چیست؟" در یکی از
پاسخها به وی فرمودند: "جذب احدیت است با صفت توحید". به نظر این حقیر مراد از "یکی" به همین امر باز میگردد و کلمهی "یکی" که در اینجا زیرکانه به جای "خدا" قرار گرفته است باید با تأکید ادا شود.
مرتضی
امیرعلی داودپور
علی
علی
سلام
محمد امین
امیر
اکبر khayat۱۴۹۳@gmail.comا
اکبر khayat۱۴۹۳@gmail.comا
کیا کلهر
علی نیک
محسن
حمید چقایی
کیا
محسن
ماهاد
سالک
حسین
سیدنورمحمد
رضاساقی
رسول
عباس
علی
علیرضا عبدالهی
دلخوش
عما صفایی
محسن حق گو
سعید سید حنایی
محسن جهان
علی توانائی جبارزاده