فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۲۳۳

۱

تشنگان ستمت زندگی از سر گیرند

کامی از تیغ تو در نوبت دیگر گیرند

۲

بر سر خاک شهیدان قدمی نه که مباد

دامن پاک تو در دامن محشر گیرند

۳

پادشاهان سر راه تو گرفتند به عجز

چون فقیران که گذرگاه توانگر گیرند

۴

خاک صاحب نظران را شود از دولت عشق

گر زمانی سر سیمین تو در بر گیرند

۵

تشنه‌کامان ره عشق کجا روز جزا

عوض لعل تو سرچشمهٔ کوثر گیرند

۶

پرده بر گیر ز رخساره که مردم کمتر

آستین از غم دل بر مژه تر گیرند

۷

لب شیرین به شکر خنده اگر بگشایی

کار را تنگ‌دلان تنگ به شکر گیرند

۸

چارهٔ درد مجانین محبت نبود

مگر آن سلسله جعد معنبر گیرند

۹

باغبانان اگر آن عارض رنگین بینند

خار را با گل خوش رنگ برابر گیرند

۱۰

آخر از خصمی آن شوخ فروغی ترسم

دادخواهان به تظلم در داور گیرند

تصاویر و صوت

نظرات