فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۲۴۲

۱

بتان به مملکت حسن پادشاهانند

ولی دریغ که بدخواه نیک خواهانند

۲

ز اصل پرورش روح می‌دهند این قوم

ولی ز فرقت جان سوز جسم گاهانند

۳

به جای شیر ز بس خورده‌اند خون جگر

هنوز تشنه‌لب خون بیگناهانند

۴

کجا کمان سلامت ز عرصه‌ای ما راست

که در کمین ز چپ و راست کج کلاهانند

۵

به طاق آن خم ابرو شکستگی مرساد

که در پناهش پیوسته بی پناهانند

۶

گرت ز تیغ کشد غمزه‌اش گواه مخواه

که کشتگان ره عشق بی گواهانند

۷

فروغی از پی خوبان ماه روی مرو

که سر به سر همه بی مهر و دل سیاهانند

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
علیرضا
۱۳۹۵/۰۵/۱۳ - ۰۹:۱۳:۵۶
گاهانند؟ یعنی چه؟ آیا کاهان نیست؟ یعنی از یک سو پرورش میدهند و از سوی دیگر کاهش؟
user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۱۳ - ۱۳:۲۹:۲۲
با احترام به اقا علیرضاولی زفرقت جانسوز ،جسم کاهاننددرست است
user_image
محمدحسین
۱۴۰۰/۰۱/۳۰ - ۰۳:۳۸:۵۹
سلام و عرض ادبوزن شعر را اشتباه درج کرده اید.وزن صحیح این است:مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لن