
فروغی بسطامی
غزل شمارهٔ ۲۴۷
۱
آتشزدگان ستم آب از تو نخواهند
دل سوختگان غیر عذاب از تو نخواهند
۲
فردای قیامت که حساب همه خواهند
خونین کفنان هیچ حساب از تو نخواهند
۳
گر بیگنهان را کشی امروز به محشر
تقصیر تو بخشند و عقاب از تو نخواهند
۴
گر خون محبان خوری از تاب محبت
پاداش عمل در همه باب از تو نخواهند
۵
قومی که جگر سوخته آتش عشقند
شاید که به جز بادهٔ ناب از تو نخواهند
۶
جمعی که به بیداریشان کام ندادی
جور است که یک بوسه به خواب از تو نخواهند
۷
تا چند ز خون مژه در کوی تو احباب
صد نامه نویسند و جواب از تو نخواهند
۸
مردم ز سیه چشم تو در میکدهٔ عشق
مستند به حدی که شراب از تو نخواهند
۹
هر جا که برآید ز غمت نالهٔ عشاق
ارباب طرب چنگ و رباب از تو نخواهند
۱۰
الحق که غزالان سیه چشم فروغی
حیف است غزلهای خوش آب از تو نخواهند
تصاویر و صوت

نظرات
مهدی