فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۲۵۴

۱

قدح باده اگر چشم بت ساده نبود

این همه مستی خلق از قدح باده نبود

۲

سبب باده ننوشیدن زاهد این است

که سراسر همه اسباب وی آماده نبود

۳

دوش در دامن پاک صنم باده‌فروش

اثری بود که در دامن سجاده نبود

۴

تا به درها نروی هر سحری کی دانی

که دری غیر در میکده بگشاده نبود

۵

هر که دل بردنِ معشوق ببیند ، داند،

که گناه از طرف عاشق دل داده نبود

۶

هرگز ایجاد نمی‌کرد ، خدا آدم را،

عین مقصود گر آن شوخ پری زاده نبود

۷

قاصد ار دوست به سویم نفرستاد خوشم

که میان من و او جای فرستاده نبود

۸

روز محشر به چه امید ز جا بر خیزد

هر سری کز دم شمشیر تو افتاده نبود

۹

واقف از داغ دل لاله نخواهد بودن

هر نهادی که در آن داغ تو بنهاده نبود

۱۰

یا که من قابلِ قلّاده نبودم هرگز،

یا سگ کوی تو محتاج به قلاده نبود

۱۱

کی فروغی ز فلک سر خط آزادی داشت

گر به درگاه ملک بندهٔ آزاده نبود

۱۲

آفتاب فلک جود ملک ناصردین

که به قدر کرمش گوهر بیجاده نبود

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
مریم
۱۳۹۵/۰۱/۰۹ - ۰۵:۳۷:۳۰
در بیت پنجم، "بیند" درست است یا "ببیند"؟بنظر من ببیند با وزن شعر بهتر جور درمیاد
user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۱۵ - ۱۰:۵۴:۳۱
هر که دل بردن معشوق ببیند ،داند-هرگز ایجاد نمی کرد خدا آدم را-یا که من قابل قلاده نبودم هرگز-درست است
user_image
فاطمه یاوری
۱۴۰۲/۰۲/۱۱ - ۱۳:۴۴:۴۲
هرکه دل بردن معشوق بیند داند که گناه از طرف عاشق دل داده نبود.......!
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۳/۰۸ - ۱۷:۰۳:۴۰
هر که دل بردنِ معشوق ببیند ، داند،
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۳/۰۸ - ۱۷:۰۵:۲۶
هرگز ایجاد نمی‌کرد ، خدا آدم را،
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۳/۰۸ - ۱۷:۰۷:۴۴
یا که من قابلِ قلّاده نبودم هرگز،