فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۲۶

۱

ترک چشم تو بیاراست صف مژگان را

تیره بخت آن که بدین صف نسپارد جان را

۲

فارغم در غم عشق تو ز ویرانی دل

که خرابی نرسد مملکت ویران را

۳

گر نبودی هوس نقطهٔ خالت بر سر

پشت پایی زدمی دایرهٔ امکان را

۴

شد فزون بس که خریدار لبت می‌ترسم

که نبندند به جان قیمت این مرجان را

۵

چارهٔ زلف زره ساز تو را نتوان کرد

گرچه از آتش دل نرم کنی سندان را

۶

چون تو زنار سر زلف نهی بر سر دوش

حق پرستان به سر کفر نهند ایمان را

۷

گر تو زیبا صنم از دیر درآیی به حرم

کافر آن است که آتش نزند قرآن را

۸

دام آدم شد اگر دانهٔ خالت نه عجب

که به یک غمزه زدی راه دو صد شیطان را

۹

دل من تاب سر زلف تو دارد آری

کس به جز گوی تحمل نکند چوگان را

۱۰

خواجه مشفق اگر دست به شمشیر کند

بنده آن است که از سر ببرد فرمان را

۱۱

زینهار از سرمیدان غمش زنده مرو

سخت بر خویش مکن مرحله آسان را

۱۲

دستی از دامن آن ترک فروغی نکشم

تا که آلوده به خونم نکند دامان را

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
امید
۱۳۹۲/۱۰/۱۲ - ۱۶:۲۹:۰۵
خواستم از بزرگواران و سروران عزیزم سوالی بپرسم که معنای کلمه ترک و تلفظ صحیح آن در بیت اول و آخر چیست؟؟؟
user_image
سیدمحمد
۱۳۹۶/۰۹/۰۳ - ۰۲:۴۲:۳۳
"تُرک" tork تلفظ می شود که مجازاً بمعنای زیبا و زیبارو است.