فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۲۹۴

۱

ای جز می مشک بر سر دوش

از زخم دلم مکن فراموش

۲

امشب به کنار من توان خفت

کز دست غمت نخفته‌ام دوش

۳

من شب همه شب نشسته بیدار

آهوی تو مست خواب خرگوش

۴

از روی تو پرده برفکندند

وز راز دلم فتاد سرپوش

۵

ای خواجه بخر به هیچم آخر

ور بی‌هنرم دوباره بفروش

۶

بالای خوشت بلای جان است

وقتی که نباشدم در آغوش

۷

خامی نرود ز طبع بیرون

تا دیگ هوس نیفتد از جوش

۸

از هر چه به جز حکایت عشق

ما پنبه نهاده‌ایم در گوش

۹

مملوک به عجز و خواجه مغرور

بلبل به خروش و غنچه خاموش

۱۰

نیشی که زند شکر دهانی

خوش تر ز هزار چشمهٔ نوش

۱۱

کی با تو توان گرفتن آرام

کاشوب دلی و آفت هوش

۱۲

زلف و خط و خال او فروغی

در ماتم عاشقان سیه پوش

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۱۵ - ۱۷:۵۱:۰۷
بیت اولمصرع اولبنظر میرسد معنی نداشته باشدلطفا بجای (ای جز) ترکیب مناسبی عنایت کنید