
فروغی بسطامی
غزل شمارهٔ ۳۱۱
۱
من خراب نگه نرگس شهلای توام
بی خود از بادهٔ جام و می مینای توام
۲
تو به تحریک فلک فتنهٔ دوران منی
من به تصدیق نظر محو تماشای توام
۳
میتوان یافتن از بی سر و سامانی من
که سراسیمهٔ گیسوی سمنسای توام
۴
اهل معنی همه از حالت من حیرانند
بس که حیرتزدهٔ صورت زیبای توام
۵
تلخ و شیرین جهان در نظرم یکسان است
بس که شوریدهدل از لعل شکرخای توام
۶
مرد میدان بلای دو جهان دانی کیست
من که افتادهٔ بالای دلارای توام
۷
سر مویی به خود از شوق نپرداختهام
تا گرفتار سر زلف چلیپای توام
۸
بس که سودای تو از هر سر مویم سر زد
مو به مو با خبر از عالم سودای توام
۹
زیر شمشیر تو امروز فروغی میگفت
فارغ از کشمکش شورش فردای توام
تصاویر و صوت

نظرات