
فروغی بسطامی
غزل شمارهٔ ۳۱۲
۱
پرده بگشای که من سوختهٔ روی توام
حسرت اندوختهٔ طلعت نیکوی توام
۲
من نه آنم که ز دامان تو بردارم دست
تیغ بردار که منت کش بازوی توام
۳
سینه چاکان محبت همه دانند که من
سپر انداختهٔ تیغ دو ابروی توام
۴
نتوان کام مرا داد به دشنامی چند
که همه عمر ثناخوان و دعاگوی توام
۵
آن چنان پیش رخت ساخت پراکنده دلم
که پراکندهتر از مشک فشان موی توام
۶
گرچه در چشم تو مقدار ندارم لیکن
این قدر هست که درویش سر کوی توام
۷
من که در گوش فلک حلقه کشیدم چو هلال
حالیا حلقه به گوش خم گیسوی توام
۸
ای قیامت ز قیام تو نشانی، برخیز
که به جان در طلب قامت دلجوی توام
۹
آخر ای آتش سوزان فروغی تا چند
دل سودازده هر لحظه کشد موی توام
نظرات