فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۳۲۱

۱

ز تجلی جمالش از دو کون بستم

به صمد نمود راهم صنمی که می‌پرستم

۲

به هوای مهر رویش همه مهرها بریدیم

به امید عهد سستش همه عهده شکستم

۳

پی دیدن خرامش سر کوچه‌ها ستادم

پی جلوهٔ جمالش در خانه‌ها نشستم

۴

منم اولین شکارش به شکارگاه نازش

که به هیچ حیله آخر ز کمند او نجستم

۵

پی آن غزال مشکین که نگشت صیدم آخر

چه سمندها دواندم چه کمندها گسستم

۶

همه انتقام خود را بکشم ز عمر رفته

دهد ار زمانه روزی سر زلف او به دستم

۷

به گناه عشق کشتیم و هنوز برنگشتیم

ز ارادتی که بودم ز محبتی که هستم

۸

به لباس مرغ و ماهی روم ار به کوه و دریا

تو درآوری به دامم تو درافکنی به شستم

۹

همه میکشان محفل ز می شبانه سرخوش

به خلاف من فروغی که ز چشم دوست مستم

تصاویر و صوت

دیوان کامل فروغی بسطامی به کوشش م. درویش - فروغی بسطامی - تصویر ۱۷۵

نظرات

user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۲۳ - ۰۹:۱۵:۲۴
ز تجلی جمالش ز دو کون رستمبه امید عهد سستش همه عهدها شکستمدرست است
user_image
محمود طیّب
۱۳۹۹/۰۸/۰۱ - ۰۹:۱۵:۳۵
مصراع نخست نادرست استوزن بهم ریخته