فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۳۸۲

۱

تا خبردار ز سرّ لب جانان شده‌ایم

خبر این است که سر تا به قدم جان شده‌ایم

۲

تا به یاد لب او جام لبالب زده‌ایم

واقف از خاصیت چشمهٔ حیوان شده‌ایم

۳

جام‌جم گر طلبی مجلس ما را دریاب

کز گدایی در میکده سلطان شده‌ایم

۴

همه اسباب پریشانی ما جمع آمد

تا ز مجموعه آن زلف پریشان شده‌ایم

۵

زلف کافر به رخش راهنمون شد ما را

از ره کفر به سر منزل ایمان شده‌ایم

۶

با سر زلف شکن در شکنش عهد مبند

که بدین واسطه ما بی سر و سامان شده‌ایم

۷

سبحه در دست و دعا بر لب و سجاده به دوش

پی تزویر و ریا تازه مسلمان شده‌ایم

۸

نفس ازین بیش توانایی تقصیر نداشت

عقل پنداشت که از کرده پشیمان شده‌ایم

۹

همه از حیرت ما واله و حیرت زده‌اند

بس که در صورت زیبای تو حیران شده‌ایم

۱۰

تو همان چشمهٔ خورشیدی و ما خفاشیم

که ز پیدایی انوار تو پنهان شده‌ایم

۱۱

داغ و دردت ز ازل تا به فروغی دادند

فارغ از مرهم و آسوده ز درمان شده‌ایم

تصاویر و صوت

دیوان کامل فروغی بسطامی به کوشش م. درویش - فروغی بسطامی - تصویر ۲۰۶

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۱۱/۰۴ - ۰۴:۰۱:۱۳
خبر این است که سر تا به قدم جان شده‌ایم
user_image
کسرا
۱۳۹۶/۰۸/۱۳ - ۰۳:۲۴:۴۷
سبحه در دست و دعا بر لب و سجاده به دوشپی تزویر و ریا تازه مسلمان شده‌ایممحشره
user_image
احسان
۱۳۹۷/۰۷/۰۴ - ۱۰:۴۴:۴۵
با درود و احترام.درج تشدید برای "سر" در مصرع نخست از بیت نخست، به صحیح خوانی کمک می‌کند.