فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۳۹۰

۱

توان شناخت ز خونی که ریخت بر رویم

که صید زخمی آن ترک سخت بازویم

۲

امید طلعت او می‌برد به هر جایم

هوای طرهٔ او می‌کشد به هر سویم

۳

به هر چه می‌نگرم جلوهٔ تو می‌بینم

به هر که میگذارم قصهٔ تو می‌گویم

۴

مجو خلاف رضای مرا که در همه عمر

به جز مراد تو هیچ از خدا نمی‌جویم

۵

اگر چه نام برآورده‌ام به لاقیدی

ولی مقید آن حلقه‌های گیسویم

۶

به حلقه‌ای که سر زلف او دست افتد

مسلم است که مشک ختا نمی‌بویم

۷

اگر وصال میسر شود، مگر نشود

به جای پا ز پی او به فرق می‌پویم

۸

ملک به دیده کشد خاک من پس از مردن

اگر قبول کند خاک آن سر کویم

۹

مرا که شیر نکردی شکار در میدان

کنون اسیر غزالان عنبرین مویم

۱۰

ز مهر دوست فروغی چگونه شویم دست

مگر که دست به خون آب دیدگان شویم

تصاویر و صوت

دیوان کامل فروغی بسطامی به کوشش م. درویش - فروغی بسطامی - تصویر ۱۸۱

نظرات

user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۲۶ - ۰۵:۵۵:۲۵
به حلقه ای که سر زلف او بدست افتد-پیشنهاد میشود
user_image
یعقوب زارع ندیکی
۱۳۹۹/۰۲/۱۹ - ۱۰:۰۳:۳۴
به هر چه می‌نگرم جلوهٔ تو می‌بینمبه هر که میگذارم قصهٔ تو می‌گویمجسارتا در مصراع دوم به جای می‌گذارم باید فعل " می‌گذرم" درست باشه.
user_image
یعقوب زارع ندیکی
۱۳۹۹/۰۲/۱۹ - ۱۰:۰۷:۱۳
جسارتا به جای مگر در بیت زیر باید "و گر" باشه تا معنی درست بشهاگر وصال میسر شود، مگر نشودبه جای پا ز پی او به فرق می‌پویدر بیت آخر هم بهتره "خوناب" سر هم نوشته بشه تا خوندنش راحت‌تر باشه.با سپاس