
فروغی بسطامی
غزل شمارهٔ ۴۰۹
۱
گاهی به نوشخند لبت را اشاره کن
ما را به هیچ صاحب عمر دوباره کن
۲
بنمای روی خود ز پس پرده آشکار
یک باره راز هر دو جهان آشکاره کن
۳
وقتی که چارهٔ دل عشاق میکنی
درد مرا به نیم شکرخنده چاره کن
۴
با جام می شبی به شبستان من بیا
آسودهام ز گردش ماه و ستاره کن
۵
خواهی که دامن تو نگیرم روز حشر
در زیر تیغ جانب ما یک نظاره کن
۶
خیر است آن چه میرسد از دست چون تویی
کمتر به قتل خستهدلان استخاره کن
۷
اکنون که از کنار منت میل رفتن است
اول بریز خونم و آخر کناره کن
۸
با مهربانی از دل سنگین او مخواه
یا ناله را بگو گذر از سنگ خاره کن
۹
گفتم فروغی از پی مژگان او مرو
رفتی کنون علاج دل پاره پاره کن
نظرات
بردیا