فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۴۱۷

۱

تنگ شد از غم دل جای به من

یک دل و این همه غم وای به من

۲

قتلم امروز نشد تا چه کند

حسرت وعده فردای به من

۳

نقد جان دادم و یک بوسه نداد

آب لب لعل شکرخای به من

۴

در محبت چه تطاول که نکرد

آن سر زلف چلیپای به من

۵

نیست روزی که بلایی نرسد

زان قد و قامت و بالای به من

۶

نفسی نیست که آتش نزند

شعلهٔ عشق سراپای به من

۷

در گذرگاه وی از کثرت خلق

بسته شد راه تماشای به من

۸

در غم عشق فروغی نرسید

شادی از گلشن صحرای به من

تصاویر و صوت

دیوان کامل فروغی بسطامی به کوشش حسین نخعی - تصویر ۱۹۰
دیوان کامل فروغی بسطامی به کوشش م. درویش - فروغی بسطامی - تصویر ۲۱۳

نظرات

user_image
شهاب
۱۳۹۵/۰۹/۲۳ - ۰۹:۲۳:۱۱
بیت سوم احتمالا *آن لب لعل شکر خوای به من *به جای* آب لب لعل...* صحیح است.
user_image
آوای آرام
۱۳۹۷/۰۷/۳۰ - ۰۹:۴۱:۰۰
تنگ شد ازغم دل جای به من ، به چه معنی هست؟
user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۲۶ - ۱۰:۵۶:۵۶
سلام به آوای آرامتنگ شد از غمِ دل، جای به من جهان بواسطه غمِ دل برای من تنگ شده است