فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۴۲۴

۱

حلقهٔ زلف سیاهش بر رخ انور ببین

آفتاب و سایه را سرگرم یکدیگر ببین

۲

با سپاه غمزه بازآمد پی تسخیر دل

موکب سلطان نگر، جمعیت لشکر ببین

۳

هر کجا نقاش نقش قامت و لعلش کشید

جلوهٔ طوبی نگر، سرچشمهٔ کوثر ببین

۴

تنگ شکر از دهان می‌بارد آن شیرین پسر

شکر اندر پسته بنگر، پسته در شکر ببین

۵

تا مگر در دامن محشر بگیرم دامنش

چاک دامان مرا تا دامن محشر ببین

۶

هر دو عالم را به یک ضربت به خون آغشته ساخت

قوت بازو نگر، خاصیت خنجر ببین

۷

هر دم از فیض لب ساقی شراب لعل را

نشهٔ دیگر نگر، کیفیت دیگر ببین

۸

گر ندیدی قبض و بسط عشق را بر یک بساط

گریهٔ مینا نگر، خندیدن ساغر ببین

۹

گر ندیدی شاخسار خشک هنگام بهار

در بهار عشق کامم خشک و چشمم تر ببین

۱۰

تنگ دستان در بهای وصل او سر می‌دهند

بی نوایان را هوای سلطنت بر سر ببین

۱۱

هیچ دوری جام امید فروغی می نداشت

گردش گردون نگر، بی‌مهری اختر ببین

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
فریده نیک زاد
۱۳۹۷/۰۹/۰۳ - ۱۶:۴۵:۲۵
بیت 8 پارادوکس) جمع نقضین ) قبض و بسط / گریه و خنده لف و نشر گریه مینا : مربوط به قبض خنده ساغر : بسطچشم هایشان گریان ولی دلشان شاد است .چون مینا تعبیر به چشم نیز شده است ساغر || نزد صوفیه بمعنی چیزی که در وی مشاهده ٔ انوار غیبی و ادراک معانی کنند. و بمعنی دل عارف هم آمده و گاهی از او سکر و شوق مراد دارند. (کشاف اصطلاحات الفنون ).-
user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۲۶ - ۱۱:۱۵:۱۰
با تقدیم احترام به خانم نیک زادمینا در این مصرع بعنوان ظرف بلو رویا کریستال بکار رفته که شمع را در میان آن قرار میدادندخلاصه منظور شاعر میتواند گریه شمع در میان مینا باشد