
فروغی بسطامی
غزل شمارهٔ ۴۲۸
۱
چین زلف مشکین را بر رخ نگارم بین
حلقههای او بشمر، عقدههای کارم بین
۲
از دمیدن خطش اشک من به دامن ریخت
هاله بر مهش بنگر، لاله در کنارم بین
۳
دوش در گذرگاهی دامنش به دست آورد
سعی گرد من بنگر، کوشش غبارم بین
۴
نقد هر دو عالم را باختم به یک دیدن
طرز بازیم بنگر، شیوهٔ قمارم بین
۵
پر و بال عشقم را سایه بر سپهر افتاد
بال قدرتم بنگر، پر اقتدارم بین
۶
میر انجمن جایی در صف نعالم داد
صدر عزتم بنگر، عین اعتبارم بین
۷
هم به عشق مجبورم هم به عقل مختارم
با وجود مجبوری صاحب اختیارم بین
۸
در کمال استغنا فقر و ذلتم دادند
در نهایت قدرت عجز و انکسارم بین
۹
می به کوی خماران هر چه بود نوشیدم
با چنین می آشامی غایت خمارم بین
۱۰
می کشد به مِیدانم ، صف کشیده مژگانش،
گر ز جنگ برگشتم مرد صد هزارم بین
۱۱
ای که هیچ نشنیدی نالهٔ فروغی را
باری از ره رحمت چشم اشک بارم بین
تصاویر و صوت

نظرات
سکه آتی
جبرئیل
امین کیخا
خزان
کیوان
کاظم ایاصوفی
سیدمحمد جهانشاهی