فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۴۵

۱

چون خاک می‌شود به رهت جان پاک ما

بگذار نخوت از سر و بگذر به خاک ما

۲

یا رب که دامن تو نگیرد به روز حشر

خونی که ریختی ز دل چاک چاک ما

۳

دردا که هیچ در دل سختت اثر نکرد

اشک روان و آه دل دردناک ما

۴

تا کی که با خیال تو در خاک می‌کنیم

خم‌خانه مست می‌شود از فیض تاک ما

۵

دل شد شریک غصهٔ ما در طریق عشق

غیرت اگر بهم نزند اشتراک ما

۶

دیدیم روی قاتل خود را به زیر تیغ

سرمایهٔ سلامت ما شد هلاک ما

۷

تا تکیه کرده‌ایم فروغی به لطف دوست

از خصمی فلک نبود هیچ باک ما

تصاویر و صوت

نظرات