فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۴۵۱

۱

پرده برانداختی، چهره برافروختی

میکده را ساختی، صومعه را سوختی

۲

من صفتی جز وفا هیچ نیاموختم

تو روشی جز جفا هیچ نیاموختی

۳

بر سر اهل وفا سایه نینداختی

غیر متاع جفا مایه نیندوختی

۴

تا دل من در غمت جامهٔ جان چاک زد

چشم امید مرا از دو جهان دوختی

۵

ای دم باد صبا خواجه ما را بگو

بندهٔ خود را به هیچ بهر چه بفروختی

۶

با تو فروغی مگر دم زده از درد خویش

کز سخن ناخوشش سخت‌تر افروختی

تصاویر و صوت

نظرات