فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۴۵۳

۱

ای صورت زیبا که به سیرت ملکستی

بر روی زمین غیرت ماه فلکستی

۲

یارب چه سواری تو که بر غارت دل‌ها

سرگرم ز هر گوشه پی تاز و تکستی

۳

ای کاش ببینند جراحات درونم

تا خلق بدانند که کان نمکستی

۴

عشق آمده عقل از پی بیچارگیش رفت

وین نیست یقین تو که در عین شکستی

۵

ای شیخ که منعم کنی از جنت کویش

زین نکته توان یافت که اهل دَرَکستی

۶

ای عشق جهان‌سوز درآ از در اغیار

تا یار بداند که چه مجرب محکستی

۷

نازم سرت ای شمع فروزان فروغی

زیرا که در این بزم الف‌وار یکستی

تصاویر و صوت

نظرات