
فروغی بسطامی
غزل شمارهٔ ۴۵۵
۱
صورتت یک باره آزادم نمود از قید هستی
پی به معنی بردهام در عالم صورت پرستی
۲
تاب زلفت تاب مشتاقان برد در حال جنبش
ترک چشمت خون هشیاران خورد در عین هستی
۳
هم لبان لعل تو نامم نبرد از بینوایی
هم دهان تنگ تو کامم نداد از تنگدستی
۴
طالبان را نیش شوقت خوشتر است از نوشِ دارو
عاشقان را درد عشقت بهتر است از تندرستی
۵
هم تو را در عرش اعلا جسته هم در قعر دریا
ای تو مقصود فروغی بوده زین بالا و پستی
نظرات
کاظم ایاصوفی
سید محسن
سید محسن
سید محسن
nabavar