فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۴۶۵

۱

اگر ناصح نظر بر منظر جانان من کردی

به جای هر نصیحت رحمتی بر جان من کردی

۲

طبیب دردمندان خوانمت ای عشق کز رحمت

همان دردی که دادی عاقبت درمان من کردی

۳

شبی گفتم که مشکین شد دماغ جان من گفتا

مگر اندیشهٔ گیسوی مشک افشان من کردی

۴

فراغت دادی از غم‌های دهرم ای غم جانان

سرت نازم که تعمیر دل ویران من کردی

۵

ز سرگردانیت ای طرهٔ دلبر پریشانم

مگر آمیزشی با بخت سرگردان من کردی

۶

ز سحر انگیزیت ای چشم کافر کیش حیرانم

که از یک غمزه چندین رخنه در ایمان من کردی

۷

ز سودای غمت شب تا سحر می‌گریم و شادم

که شادیها ز آب دیدهٔ گریان من کردی

۸

سرو پا آتش سوزنده‌ای امروز پنداری

شب روشن گذر از سینهٔ سوزان من کردی

۹

فروغی گر نه چشمت دیده آن گلبرگ رنگین را

چرا گلهای رنگارنگ در دامان من کردی

تصاویر و صوت

نظرات