فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۴۷

۱

چشم بیمار تو شد باعث بیماری ما

به مسیحا نرسد فکر پرستاری ما

۲

تا ز بندت شدم آزاد، گرفتار شدم

گشت آزادیِ ما ، بندِ گرفتاریِ ما

۳

سر ما باد فدای قدم عشق ، که داد

با تو آمیزش ما از همه بیزاری ما

۴

بس که تن خسته و دل زار شد از بار غمت

ترسم آخر که به گوشت نرسد زاری ما

۵

صبح ما شام شد از تیرگی بخت سیاه

آه اگر شبرُوِ زلفت ، نکند یاریِ ما

۶

دوش در خواب لب نوش تو را بوسیدم

خواب ما به بود از عالم بیداری ما

۷

بی کسی بین که نکرده‌ست به شبهای فراق

هیچکس غیر غم روی تو غم‌خواری ما

۸

دل و دین تاب و توان رفت و برفتم از دست

بر سر کوی وفا کیست به پاداری ما

۹

گفتم از دست که شد زار دل اهل نظر

زیر لب گفت که از دست دل آزاری ما

۱۰

هوشم افزود فروغی کرم باده فروش

مستی ما چه بود مایهٔ هشیاری ما

تصاویر و صوت

دیوان کامل فروغی بسطامی به کوشش م. درویش - فروغی بسطامی - تصویر ۴۳

نظرات

user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۰۷ - ۱۲:۴۵:۰۸
ساخت ازادی ما بند گرفتاری ماآه اگر شب زلفت نکند یاری ما --درست است
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۲/۲۸ - ۱۴:۱۲:۳۶
گشت آزادیِ ما ، بندِ گرفتاریِ ما
user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۲/۲۸ - ۱۵:۱۰:۲۷
آه اگر شَبرُوِ زلفت ، نکند یاریِ ما