
فروغی بسطامی
غزل شمارهٔ ۴۹۵
۱
عشق و کمین گشادنی، ما و ز جان بریدنی
یار و کمان کشیدنی، ما و به خون تپیدنی
۲
روزی کشتگان او ضربت تیغ خوردنی
قسمت عاشقان او حسرت دل کشیدنی
۳
پردهٔ صبر میدرد عارضش از نظارهای
خون عقیق میخورد لعل وی از مکیدنی
۴
وه که بر آه عاشقی با همه آرزو شدم
خوش دل از او به غمزهای قانع ازو به دیدنی
۵
جلوه کند چو قامتش زیر قبای زرفشان
ما و به جلوهگاه او جامهٔ جان دریدنی
۶
از همه کس تظلمی وز تو به لب تبسمی
از همه سو قیامتی وز تو به ره چمیدنی
۷
چون تو قیام میکنی ما و ز پا فتادنی
چون تو به ناز میروی، ما و به سر دویدنی
۸
بس که به باغ عارضت واله و مست و بی خودم
دست مرا نمیرسد نوبت میوهچیدنی
۹
شادم از آن فروغیا کز اثر محبتی
نقد نشاط صرف شد بر سر غم خریدنی
نظرات