
فروغی بسطامی
غزل شمارهٔ ۵۰۷
۱
مو به مو دام فریب دل دانای منی
پای تا سر پی تسخیر سراپای منی
۲
من همان روز که چشمان تو دیدم گفتم
که ز مژگان سیه فتنهٔ فردای منی
۳
می خورم زهر به شیرینی شکر تا تو
بت شیرین دهن و شوخ و شکرخای منی
۴
من و شور تو که از سلسلهٔ زلف بلند
همه جا سلسله دار دل شیدای منی
۵
با سر زلف پراکنده بیا در مجمع
تا بدانند که سرمایهٔ سودای منی
۶
چشم بد دور که از صف زده مژگان سیه
رهزن دانش و غارتگر کالای منی
۷
گفتم از عشق تو رسوای جهانم تا چند
گفت رسوای منی تا به تماشای منی
۸
سر جنگ است تو را با همه عشاق مگر
دست پروردهٔ دارای صف آرای منی
۹
زاده عبدالله فرزانه فروغی که به بحر
گوید اندوختهٔ طبع گوهر زای منی
۱۰
نیکبختی که بدو خسرو خاور گوید
که منم چاکر دیرین و تو مولای منی
نظرات
عبدالعلی ایثار
سینا