فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۶۰

۱

دی در میان مستی خنجر کشیده برخاست

وز ما به جز محبت جرمی ندیده برخاست

۲

چشم سیاه مستش آیا چه دیده باشد

کز کوی تیره بختان می‌ناچشیده برخاست

۳

هم بر هوای بامش مرغ پریده بنشست

هم بر امید دامش صید رمیده برخاست

۴

دوش از رخش نسیمی بگذشت سوی گلشن

گل از فراز گلبن برقع دریده برخاست

۵

هر بی‌خبر که خندید بر حسرت زلیخا

آخر ز بزم یوسف کف را بریده برخاست

۶

صید دل حریصم از شوق تیر دیگر

از صیدگاه خونین در خون تپیده برخاست

۷

دوشینه ماه نو را دیدم به روی ماهی

کز بهر پای بوسش چرخ خمیده برخاست

۸

هر نیم شب که کردم یادی از آن بناگوش

از مشرق امیدم صبح دمیده برخاست

۹

من بی رخش فروغی آفاق را ندیدم

برخاست تا ز چشمم، نورم ز دیده برخاست

تصاویر و صوت

دیوان کامل فروغی بسطامی به کوشش م. درویش - فروغی بسطامی - تصویر ۸۰

نظرات

user_image
سید محسن
۱۳۹۸/۱۰/۰۵ - ۱۸:۱۱:۲۴
در بیت سوم --مصرع دوم ترکیب-- صید رمیده اشکال دارد زیرا آهوئی که رمیده در واقع برخاسته شده است و دوباره نمی تواند بر خاسته شود لذا پیشنهاد میدهم از ترکیب ((صید چمیده)) و یا هر ترکیب که با معنا هماهنگ باشد استفاده بفرمائید