فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

غزل شمارهٔ ۷۰

۱

از دل سخت تو کز سنگ سیه سخت‌تر است

می‌توان یافت که آه دل ما بی‌اثر است

۲

من و سودای غمت گر همه جان در خطراست

من و خاک قدمت گر همه خون در هدر است

۳

آن که کرد از غم عشق تو ملامت ما را

علت آن است که از شادی ما بی‌خبر است

۴

به خدا کز تو کسی قطع نظر نتواند

زآن که این حسن خدا داده برای نظر است

۵

آن که از صورت خوب تو نمی‌پوشد چشم

الحق انصاف توان داد که از دل بصر است

۶

کسی از دست قضا جان به سلامت نبرد

مگر آن تن که بر تیغ محبت سپر است

۷

گر به جان بوسه فروشد لب جانان سهل است

نفع خود را مده از دست که عین ضرر است

۸

ترک سر کردم و از دردسر آسوده شدم

تا نگویند که سودای بتان دردسر است

۹

هر کسی قبله‌ای از بهر پرستش دارد

قبلهٔ جان فروغی صنم سیم بر است

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سید محمد خدایی
۱۳۸۷/۰۷/۲۷ - ۰۷:۳۹:۵۸
با سلام احتمالا در بیت سوم بعد از غم کلمه عشق از قلم افتاده است
پاسخ: با تشکر، مطابق پیشنهاد شما «آن که کرد از غم تو ملامت ما را» با «آن که کرد از غم عشق تو ملامت ما را» جایگزین شد.
user_image
مازیار
۱۴۰۱/۰۳/۱۶ - ۰۰:۵۷:۰۱
بیت هشتم اشاره به غزل معروف سعدی با مطلع «ما ترک سر بگفتیم تا دردسر نباشد      غیر از خیال جانان در جان و سر نباشد» دارد.