
فضولی
شمارهٔ ۱۳۱
۱
خوش آن که در نظرم عارض نکوی تو باشد
سواد چشم مرا روشنی ز روی تو باشد
۲
تو قبله و مرا نیست تاب آن که زمانی
بسان قبله نما دیده جز بسوی تو باشد
۳
فرشته راست بیک وجه نسبتی بتو اما
نه ظاهرست که آن هم بخلق و خوی تو باشد
۴
بوصل تو نکنم رغبتی که در دل تنگم
ز بیم هجر همان به که آرزوی تو باشد
۵
خوش آن که بخت سیه را علاقه نگسلد از دل
اسیر سلسله زلف مشکبوی تو باشد
۶
مراست موجب شکر از تو لحظه لحظه شکایت
دگر چه کار کنم به ز گفت و گوی تو باشد
۷
گذشت عمر که در خاک کوی تست فضولی
بدان هوس که پس از مرگ خاک کوی تو باشد
نظرات