
فضولی
شمارهٔ ۱۳۳
۱
ز من آن مغبچه ترک دل و دین میخواهد
در ره عشق ثباتم به ازین میخواهد
۲
نیست ترک دل و دین در روش عشق خطا
میکنم هرچه دل آن بت چین میخواهد
۳
نتوانم که نباشم نفسی زار و حزین
چه کنم یار مرا زار و حزین میخواهد
۴
دل برینست که جا در سر کوی تو کند
عملش چیست که فردوس برین میخواهد
۵
نه به خود گاه جهان گردم و گه گوشهنشین
او مرا گاه چنان گاه چنین میخواهد
۶
چون نگیرم طرفی چون مژهات از مردم
چشم مست تو مرا گوشهنشین میخواهد
۷
گشت در خاک درت قدر فضولی عالی
جای در سلک غلامان کمین میخواهد
نظرات