فضولی

فضولی

شمارهٔ ۱۵۱

۱

هردم از شوق لب لعلت دلم خون می‌شود

صورت حالم ز خون دل دگرگون می‌شود

۲

تا خطش سر زد ز رخ شد روز غم بر من دراز

موسمی کش روز می‌کاهد شب افزون می‌شود

۳

گر حذر داری ز دود آه من حرفی بگو

چاره دفع گزند مار ز افسون می‌شود

۴

جلوه حسنست مواج کمال عاشقی

هر کرا لیلی نگاهی کرد مجنون می‌شود

۵

نیست این آتش که با آه منست از عشق تو

در دلم سوزی که از غیرست بیرون می‌شود

۶

زین غم و محنت که در آغاز عشقت می‌کشم

می‌شود معلوم کآخر حال من چون می‌شود

۷

گر کند محزونیم شادش ز من پنهان کنید

شاد می‌بیند مرا ناگاه محزون می‌شود

۸

ذوقی از قد بتان حاصل نشد زهاد را

طبع ناموزون کجا با سعی موزون می‌شود

۹

می‌شود حاصل فضولی مقصد از دوران دل

با وجود صبر بر بیداد گردون می‌شود

تصاویر و صوت

دیوان فارسی فضولی به کوشش حسیبه مازی اوغلی - محمد بن سلیمان فضولی - تصویر ۳۷۷

نظرات