
فضولی
شمارهٔ ۱۵۱
۱
هردم از شوق لب لعلت دلم خون میشود
صورت حالم ز خون دل دگرگون میشود
۲
تا خطش سر زد ز رخ شد روز غم بر من دراز
موسمی کش روز میکاهد شب افزون میشود
۳
گر حذر داری ز دود آه من حرفی بگو
چاره دفع گزند مار ز افسون میشود
۴
جلوه حسنست مواج کمال عاشقی
هر کرا لیلی نگاهی کرد مجنون میشود
۵
نیست این آتش که با آه منست از عشق تو
در دلم سوزی که از غیرست بیرون میشود
۶
زین غم و محنت که در آغاز عشقت میکشم
میشود معلوم کآخر حال من چون میشود
۷
گر کند محزونیم شادش ز من پنهان کنید
شاد میبیند مرا ناگاه محزون میشود
۸
ذوقی از قد بتان حاصل نشد زهاد را
طبع ناموزون کجا با سعی موزون میشود
۹
میشود حاصل فضولی مقصد از دوران دل
با وجود صبر بر بیداد گردون میشود
تصاویر و صوت

نظرات