فضولی

فضولی

شمارهٔ ۱۵۷

۱

بر آسمانم آه ز ظلم بتان رسید

آه این چه ظلم بود که بر آسمان رسید

۲

در سینه داشتیم نهان شوق غمزه ات

کردیم فاش کار و چو بر استخوان رسید

۳

چشم از کمان ابروی او بر نداشتیم

بر ما هزار تیر ملامت ازان رسید

۴

تیر بپایم زده وه چه گویمت

کز دست تو چها بمن ناتوان رسید

۵

دارم هوای وصل تو اما چه فائده

جایی که قدر تست کجا می توان رسید

۶

گر آفتی رسید بگل ز آه بلبلست

ای بی خبر مگو که ز باد خزان رسید

۷

ای دل چرا سر از غم جانان نمی کشی

تا کی کشد غم تو فضولی بجان رسید

تصاویر و صوت

دیوان فارسی فضولی به کوشش حسیبه مازی اوغلی - محمد بن سلیمان فضولی - تصویر ۳۸۳

نظرات