
فضولی
شمارهٔ ۱۵۷
۱
بر آسمانم آه ز ظلم بتان رسید
آه این چه ظلم بود که بر آسمان رسید
۲
در سینه داشتیم نهان شوق غمزه ات
کردیم فاش کار و چو بر استخوان رسید
۳
چشم از کمان ابروی او بر نداشتیم
بر ما هزار تیر ملامت ازان رسید
۴
تیر بپایم زده وه چه گویمت
کز دست تو چها بمن ناتوان رسید
۵
دارم هوای وصل تو اما چه فائده
جایی که قدر تست کجا می توان رسید
۶
گر آفتی رسید بگل ز آه بلبلست
ای بی خبر مگو که ز باد خزان رسید
۷
ای دل چرا سر از غم جانان نمی کشی
تا کی کشد غم تو فضولی بجان رسید
تصاویر و صوت

نظرات